تاثیر هوش هیجانی و عملکردهای فردی و اجتماعی
هوش هیجانی یا همان (EQ) به مجموعهای از مهارتهای عاطفی، اجتماعی و شخصی گفته میشود که به ما کمک میکند روابط بهتر، رفاه و کیفیت زندگی بالاتر و اثربخشی شخصی بهتری را بوجود آوریم. برخلاف هوش شناختی (IQ) که کم و بیش تایید شده است، هوش هیجانی را میتوان آموخت و توسعه داد. در این مقاله از مجله رفتار، در کنار ما باشید تا با تاثیر هوش هیجانی بر سایر ابعاد زندگی، بیشتر آشنا شویم.
در این مقاله میخوانید:
هوش هیجانی چیست؟
هوش هیجانی بهطور رسمی توسط سالوی و مایر (1990) توصیف شد. آنها این هوش را بهعنوان “توانایی نظارت بر احساسات و عواطف خود و دیگران، تمایز قائل شدن بین آنها و استفاده از این اطلاعات برای هدایت افکار و اعمال خود” تعریف کردند. نظریه هوش هیجانی بیان کنندهی این اصل بود که : هیجانها فرآیندهای شناختی را سازگار میکنند و به افراد کمک میکنند تا منطقیتر فکر کنند.
این جنبه از هوش برعکس هوش عمومی به عنوان ظرفیت کلی فرد برای انطباق از طریق شناخت مؤثر و پردازش اطلاعات تعریف شده است. به عبارت سادهتر، هوش هیجانی را میتوان به عنوان مجموعهای از مهارتهایی که افراد برای خواندن، درک، و واکنش موثر به سیگنالهای عاطفی ارسال شده استفاده میکنند، تعریف کرد. اینها مهارتهایی مانند همدلی، حل مسئله، خوشبینی و خودآگاهی هستند که به افراد اجازه میدهد تا موقعیتهای محیطی مختلف را بازتاب داده، واکنش نشان دهند و درک کنند.
در ارزیابی هر شکلی از هوش، مدلهای توصیفی باید 3 استاندارد را رعایت کنند. اول، یک هوش باید بتواند عملکرد ذهنی را به جای شیوههای ترجیحی رفتار، عزتنفس فرد یا دستاوردهای غیرعقلانی منعکس کند. اشکال جدید هوش نیز باید معیارهای همبستگی تجویز شده را برآورده کنند. در نهایت، هوش باید با تجربه و سن متفاوت باشد. برآوردن این معیارها هوش هیجانی را به عنوان مجموعهای از تواناییها به جای یک روش ترجیحی رفتار یا یک ویژگی شخصیتی تثبیت میکند.
عملکرد فردی
در تحقیقات انجام شده در این زمینه، این مفهوم بررسی شد که هوش هیجانی پیشرفته با عملکرد فردی، همبستگی بیشتر و بالاتری نسبت به سطح هوش عمومی فرد دارد. در تحقیقی که هوش هیجانی چند عاملی را در میان قفقازها مورد بررسی قرار میداد، نشان داده شد که نسبت هوش هیجانی کلی به عملکرد مبتنی بر شناخت فردی بیش از سطح قابل انتساب به هوش عمومی بود. شایعترین شکایاتی که افراد را به سمت رواندرمانی سوق میدهد، اضطراب و افسردگی است. بنابراین، مهارتهای مرتبط با هوش هیجانی باید به افراد کمک کند تا بتوانند به صورت مؤثر با احساسات ناخوشایند و ترویج احساسات خوشایند، کنار بیایند و برای ارتقاء رشد و رفاه زندگی تلاش کنند.
در تحقیقات صورت گرفته، نشان داده شد که میان آسیبشناسیهای روانی که ریشه در اختلالات عاطفی دارند، از جمله افسردگی، اختلال اضطراب اجتماعی و اسکیزوفرنی با میزان هوش هیجانی، همبستگی منفی وجود دارد.
پژوهشها نشان دادهاند که در میان بیماران بستری با تشخیص اختلال افسردگی اساسی، اختلال سوء مصرف مواد و BPD، نمرات آزمون هوش هیجانی چند عاملی، کمتر از گروه کنترل میباشد. این نتایج، در گروه بیماران اسکیزوفرنی نیز مشاهده شده است.
از جنبه مثبت، نمره آزمون هوش هیجانی چند عامله، با معیارهای بهزیستی روانشناختی، همبستگی مثبت دارند. همچنین نشان داده شده است کسانی که نمرات بالایی در این آزمون کسب میکنند، در مواقع ضروری، بیشتر به دنبال رواندرمانی هستند.
جنبههای مثبت نمرات بالا در آزمون هوش هیجانی چندگانه، در بین دانشآموزان هم سنجیده شده و این نتیجه بهدست آمده است که نمرات بالای این آزمون میتواند باعث کاهش بیشفعالی، پرخاشگری و مشکلات رفتاری در میان دانشآموزان شود. بهطور خلاصه هوش هیجانی بالاتر در دانشآموزان ممکن است مهارتهای توجه را بهتر و مشکلات یادگیری را کمتر کند.
عملکرد اجتماعی
تحقیقات انجام شده در این زمینه، فرض را بر این میگذارند که هوش هیجانی بهواسطه کمک کردن، عملکرد اجتماعی مثبت را ارتقا میدهد. اگر افراد در سطح زندگی روزمره خود از نظر اجتماعی شایستگی بیشتری داشته باشند، روابط با کیفیت بهتری داشته و بیشتر دیده خواهند شد. چراکه همسالان از نظر بین فردی حساستر و اجتماعیتر هستند.
تحقیقات انجام شده در میان نوجوانان، نشان از آن دارد که آن دسته از نوجوانانی که هوش هیجانی کمتری داشتند، نسبت به همسالان خود، تهاجمیتر بوده و تمایل بهدرگیر شدن در آنها نسبت به همتایان خود که در هوش هیجانی نمرات بالاتری کسب کرده بودند، بیشتر بود.
در تحقیقی که بین دانشجویان پسر انجام شده بود، نشان داده شد که نمرات پایین در آزمون هوش هیجانی چندعاملی، در بین دانشجویانی که دارد و الکل استفاده میکردند، کمتر بوده و بر عکس، میزان دزدی و دعوا در بین افراد این گروه افزایش داشت.
خواندن مقاله افسردگی غیرمعمول یا آتپیک چیست؟ اطلاعات مفیدی به شما خواهد داد
به نظر میرسد که هوش هیجانی ممکن است به افراد کمک کند تا بهطور موثرتری در دنیای اجتماعی خود حرکت کنند و انتخابهای بهتری در مورد درگیر شدن در رفتارهای خود ویرانگر داشته باشند.
یافتههای علمی در مورد هوش هیجانی از این ایده حمایت میکند که احساسات زمانی کاربردی هستند که اطلاعاتی را ارائه دهند که یکپارچه، دقیق و مهم باشند. در واقع، توانایی ادغام اطلاعات عاطفی به فعالیتهای شناختی برای عملکرد موثر در سراسر دورهی زندگی ضروری است. این تغییرات ما را آماده میکند تا با رویدادی که احساسات باعث آن شده است، پاسخ دهیم. چرا که احساسات میتوانند کارکردهای اجتماعی، انتقال اطلاعات و افکار و همچنین نیات و رفتار دیگران را سبب شوند.
یک متاآنالیز اخیر که تأثیر برنامهریزی یادگیری اجتماعی و عاطفی را بررسی میکند، نشان میدهد که یک فرآیند نظاممند برای ارتقای رشد اجتماعی و عاطفی دانشآموزان، یک عنصر مشترک در میان مدارسی است که افزایش موفقیت تحصیلی، بهبود کیفیت روابط بین معلمان و دانش آموزان و کاهش رفتار مشکلساز را گزارش میکنند.
آنچه که در مورد هوش هیجانی میدانیم نشان میدهد که این سازه بهعنوان مجموعهای است از تواناییهای ذهنی که شامل تواناییهای حل مسئله مبتنی بر احساس است، به بهترین شکل عملیاتی میشود.
در یک کلام میتوان گفت که هوش هیجانی یک عامل محافظتی برای مشکلات جدی روانی به حساب میآید.
تلاش متخصصین کلینیک روانشناسی رفتار، کمک به اعضای جامعهی خود، برای دستیابی به سلامت روان بیشتر و در نتیجه داشتن رفاه زندگی حداکثری میباشد. به همین منظور توجه و تمرکز اصلی خود را بر پیاده کردن نوع خاصی از درمان در جامعهی خود کردهاند. نوعی از درمان که کمترین هزینه و بیشترین بازدهی را داشته باشد.
این روش درمانی، درمانی، رفتاردرمانی عقلانی-هیجانی است. REBT زیر مجموعهای از درمان های شناختی است که به باورها و شناختهای فرد توجه دارد. عقیده اصلی این نوع از درمان این است که باورهای غیر منطقی فرد، باعث میشود که هیجانات ناکارآمد و مضر در بینش فرد ایجاد شده و همین هیجانات مضر، باعث بروز رفتار ناهنجار میشوند. روانشناس خوب در تهران، در جلسههای تمرینی، بر باورهای غیرمنطقی افراد کار کرده و تلاش در تبدیل آنها به باورهای منطقی را دارند تا بدین بهوسیله بتوانند هیجانات را بهبود داده و سبب بروز رفتار بهنجار شوند.
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.