معنا درمانی قسمت دوم
یادداشت اول
بررسی دقیق مفروضات و فلسفه معنادرمانی ویکتور فرانکل (Viktor Frankl’s Logotherapy) و رفتاردرمانیهیجانیعقلانی آلبرت اِلیس Albert Ellis’s Rational Emotive Behavior Therapy (REBT) نشان میدهد که این دو سیستم علیرغم تفاوتهایی که با یکدیگر دارند، با هم دیگر سازگار هم هستند. هنگامی که معنادرمانی با رفتاردرمانیهیجانیعقلانی همراه میشود، میتواند با ایجاد تعادل بین کشف فردیِ معنا و تعقیب عقلانیت، موفقیت و شادی را در زندگی افراد افزایش دهد. رفتاردرمانیهیجانیعقلانی، یک درمانِ یکپارچه است که به مردم کمک میکند تا در تجربیات مثبت زندگی شرکت کند و مسئولیت بیشتری را برای تغییر بپذیرند.
در این مقاله میخوانید:
فرآیندهای ساختاری
REBT و Logotherapy هر دو بر اهمیت تغییر فردی، بازنماییهای درونی جهان در هر دو سطح کلی، پیچیدهتر و عینیتر و سادهتر انتزاع تأکید میکنند. معنادرمانی با چشمانداز جهانی، یک مشکل وجودی که شرایط انسانی را آزار میدهد شروع میشود: «احساس عمومی بیمعنی بودن» (sense of meaninglessness a general) این مفهوم از «خلاء وجودی» (existential vacuum) بر رضایت و سبک زندگی تأثیر میگذارد. این شرایط مانع درونیسازی و پاسخ سازنده به عوامل استرسزا میشود. خلأ وجودی مستقیماً بر شناختها، احساسات و رفتارها تأثیر میگذارد، زیرا سازگاری با خواستههای روزمره و تعامل با جهان را یا تسهیل میبخشد یا از آن میکاهد. به این ترتیب، مسائل مفهومسازی و معناسازی بر ماهیت فوری و کوچک تجربه روزمره، تأثیر میگذارد.
در واقع، معنادرمانی میتواند ماهیت بسیار روانآموزی (psychoeducational) داشته باشد و از استراتژیهای عملگرایانه مانند منحرف کردن ذهن (ایجاد فاصله روانی و حواسپرتی)، استفاده از شوخطبعی و نیت متناقض استفاده کند. فرانکل با وجود تحریک عمدی علائم ناراحتی مراجعان و بیماران خود، آنها را تشویق میکرد تا نگرش آرامی نسبت به علائم خود داشتهباشند. بنابراین، نیت متناقض، مراجعان را تشویق میکند تا خود را در معرض نگرانیهای خود قرار دهند، مانند درمانهای مواجهه یا تمرینهای حمله شرم در REBT. اگرچه محققان قبلی نتایج متفاوتی را در مورد استفاده از قصد متناقض در اختلالات مرتبط با اضطراب گزارش کردهاند، سایر کارهای جدیدتر استدلال میکنند که بینش معنادرمانی در مورد ماهیت روانرنجوری و نگرانی وسواسی میتواند از نظر بالینی مفید باشد.
اِلیس یک مدل مستقیم در قالبی مشخص ارائه میدهد که به انسان اجازه میدهد واکنشهای هیجانی و رفتاری خود را نسبت به خواستههای روزانه جهان درک کند. با این حال، او (اِلیس) همچنین به سطح بالاتری از انتزاع میپردازد و پیشنهاد میکند که روشهای ناسازگار تعامل با جهان از برخی باورهای غیرعقلانی بسیار اساسی و گسترده سرچشمه میگیرد.
به این معنا که اِلیس، مانند فرانکل، این را مطرح میکند که «خلاء» وجود دارد و عملکرد انسان را تضعیف میکند، اما این خلاء یا عقلانی است یا غیرعقلانیت. فرآیند انباشت تفکر غیرعقلانی برای مراجعان به یک ابزار هرمنوتیکی ریشهدار تبدیل میشود که مسئول تعابیر ناسازگار مستمر در پاسخ به رویدادهای فعالکننده است. به این ترتیب، تفکر غیرعقلانی با مداخله در سطح ارزیابی اولیه و معناسازی، اختلال بیشتر را تداوم میبخشد. این اختلال به خودی خود میتواند در ایجاد حس سالم هدف در جهان اختلال ایجاد کند.
REBT تقویتشده با معنادرمانی به یک «خلاء وجودی-عقلانی existential-rational vacuum» میپردازد که یک رابطه جداییناپذیر بین تفکر عقلانی و هدف در زندگی را تصدیق میکند. مراجعان اغلب نهتنها از باورهای غیرعقلانی، بلکه از فقدان معنا یا اهداف زندگی نیز رنج میبرند. هر دوی این کاستیها احتمالاً فرآیند ارزیابی مربوط به زندگی، رفتارهای دیگران و تجربه خارقالعاده خود را مخدوش میکنند. خلاء وجودی-عقلانی محرک فرآیندهای ساختاری است و باعث علائم بسیاری میشود. مهمتر از همه، خلاء منجر به محدودیت رفتار، تجربه و پتانسیل آینده میشود.REBT تقویتشده با معنادرمانی عاملیت را تشویق میکند و تلاش میکند تا رفتارهای هدفمند و خودشکوفایی ایجاد کند. استفاده از تکنیکهایی مانند مشاجره کارآمد، انحراف و نیت متناقض، به دستیابی به این اهداف کمک میکند.
با این حال، قبل از بحث در مورد چنین تکنیکهایی، در این مقاله به طور خلاصه به دو نکته تلاقی مهم بین معنادرمانی و REBT اشاره میکنیم: 1- انگیزه برای تغییر و 2- نقش شجاعت و مسئولیت تغییر.
انگیزه برای تغییر
اگرچه REBT و Logotherapy هر کدام با معناسازی فردی سر و کار دارند، ابزارهایی که از طریق آن تلاش میکنند فرآیندهای تعبیری ناسازگار را تغییر دهند، و فقط کمی متفاوت است. از نظر فرانکل، انسانها با کشف معانی منحصربهفرد برای وجود خود، اعتماد بیشتری به توانایی خود برای داشتن یک زندگی هدفمند پیدا میکنند. برای مثال، خود فرانکل زمانی که تصمیم گرفت با وجود تشدید یهودی ستیزی در آلمان با خانوادهاش اقامت کند، تجربهای عمیقاً معنادار را بازگو کرد. او فهمید که باید در دسترس پدر و مادرش باشد، و پس از برخورد با نامه عبری حکاکی شده در یک قطعه سنگ مرمر که حاوی این فرمان بود، «به پدر و مادر احترام بگذار تا در این سرزمین ساکن باقی بمانی» اقامت آلمان را انتخاب کرد. این نمونهای از این است که چگونه فرآیند کشف معنادرمانی چارچوبی را فراهم میکند که در آن انسانها میتوانند حس خود را در رابطه با دیگران درک کنند و از این درک برای هدایت انتخابهای زندگی استفاده کنند.
از سوی دیگر، REBT از تفکر عقلانی استفاده میکند تا فرد را به یک عامل فعال در جهان تبدیل کند که بتواند به طور موثر با دردسرهای زندگی و فجایع خودتعریفشده، مقابله کند. از آنجایی که اِلیس تفکر عقلانی را به عنوان رویکردی علمی، روشن و منعطف به زندگی تعریف میکند که به افراد کمک میکند تا به اهداف خود دست یابند، فرآیند تفکر عقلانی باعث تابآوری، عزم و شایستگی میشود. در منطقِ REBT، ممکن است این چیزها به عنوان مزایای جانبی، تحمل ناامیدی بالا، فلسفه ضدبهتعویق انداختن، و پذیرش بدون قید و شرط خود، دیگری و زندگی در نظر گرفته شود. اِلیس همچنین توضیح داد که چگونه REBT در جوانی به او کمک کرده است. ظاهراً او با مجبور کردن خود به درخواست مکرر از زنان در قرار ملاقات توانست بر ترس خود از صحبت کردن با زنان غلبه کند. این تمرین خودنمایی اِلیس را قادر ساخت تا پس از انتخاب، تفکر عقلانی را ارتقا دهد.
مسئولیتپذیری و شجاعت
شباهت قوی در هدف معنادرمانی و REBT تسهیل مسئولیت و شجاعت در مراجع است. فرانکل پیشنهاد کرد که انسان ها مسئول شرایطی مانند شرایط ناعادلانه زندگی یا حالات درونزا (مانند افسردگی ارگانیک یا روانپریشی) نیستند، بلکه مسئول نگرش خود نسبت به شرایط هستند. به روشی مشابه، اِلیس مراجعان را تشویق میکرد تا برای دستیابی به اهداف شخصی در دنیای اجتماعی که در آن خواستههای دیگران در تضاد است، یعنی فلسفه منفعت شخصی روشنگرانه انتخابهای عقلانی – و در نتیجه، مسئولانه انجام دهند. اِلیس تمایل بیولوژیکی به تفکر غیرعقلانی را تشخیص داد، اما همچنان انتظار داشت که انسانها تحمل خود را در برابر ناامیدی افزایش دهند و احساسات منفی غیرمفید را کاهش دهند. در حالی که فرانکل مستقیماً بر مسئولیت به عنوان سنگ بنای اصلی «زندگیِ معنامحور» که فراتر از خود است، تأکید میکرد، اِلیس از بسیاری از ایدههای مرتبط (مانند لذتگراییِ بلندمدت، راهبردهای ضد بهتعویق انداختن) برای تحقق منفعت شخصی روشنگرانه استفاده کرد.
اِلیس و فرانکل هر دو نیز به شدت بر اهمیت شجاعت تمرکز کردند. اِلیس پیشنهاد کرد که غیراخلاقی است که به انسانها اجازه دهیم در باورهای غیرعقلانی خود غوطهور شوند. مراجعان با یادگیری چالش برانگیز شدن فرآیندهای غیرمنطقی ریشهدار که از لحاظ تاریخی اهداف آنها را مسدود کرده است، جسارت دنبال کردن نوع زندگی مورد نظر خود را بهدست میآورند. از نظر فرانکل، شجاعت از طریق فرآیند کشف در مواجهه با تراژدی متولد میشود و از طریق انتخاب فراتر از رنج در تعقیب اهداف بالاتر توسعه مییابد. هر دو دیدگاه نیاز به شجاعت و پشتکار دارند. از نظر فرانکل، تحقق اهداف عالی خارج از خود (اراده به معنا) به طور متناقضی شادی را بهعنوان یک محصول جانبی افزایش میدهد. از نظر اِلیس، پیگیری شدید و بیامان اهداف شخصی (با در نظر گرفتن مناسب خواستههای دیگران) باعث افزایش شادی میشود. در هر دو سیستم، شجاعت و مسئولیتپذیری برای دستیابی به این اهداف مورد تاکید قرار گرفته است.
منابع:
کفایت سلمانیان، سعید ایثاری، زینب عامری(1399)جدایی خاموش، انتشارات متخصصان.
محمود دژکام(1394)مشاوره ازدواج، انتشارات نسل نواندیش.
رابرت جی استرنبرگ(1400)،کتاب قصه عشق(نظریهای جدید در روابط)، ترجمه: مژگان جمالی، انتشارات کتیبه پارسی.
برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید.