سبد خرید
0

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

  • تمام دسته ها
  • REBT
  • آزمون‌های روان‌شناختی
  • اختلالات روانی
  • ارتقا
  • ازدواج
  • استرس
  • افسردگی
  • توسعه فردی
  • خانواده درمانی
  • دانشنامه رفتار
  • درمانگران
  • دکتر سمانه امیری
  • دکتر منیره السادات حسینی
  • رشته‌های روانشناسی
  • رفتاردرمانی‌عقلانی‌هیجانی
  • روان پزشکی
  • روان درمانی فردی
  • روان سنجی
  • روانشناس خوب
  • روانشناسی خانواده
  • زندگی نامه
  • زوج درمانی
  • زوج و خانواده
  • سرگرمی
  • کسب و کار
  • کودک و نوجوان
  • کودکان و‌ نوجوانان
  • متخصص
  • مشکلات جنسی
  • مهارت های ارتباطی
  • نظریه

نظریه ویکتور امیل فرانکل

ویکتور امیل فرانکل

نظریه ویکتور امیل فرانکل

فرانکل فقدان عاطفی را حاصل عدم توانایی فرد در یافتن معنا برای زندگی می‌دانست. به نظر فرانکل آزادی به معنای رهایی از سه چیز است:1.غریزه‌ها 2. خوی‌ها و عادت‌ها 3. محیط در زمینه مکتب روان‌شناسی لوگوتراپی یا معنادرمانی که ویکتور فرانکل بنا نهاد امروز یکی از مکاتب مطرح روان‌شناسی در جهان است.

در این مقاله می‌خوانید:

اختلاف نظر با روان‌شناسان دیگر

فروید

فروید روان نژندی را حاصل سرکوبی کشش‌های غریزی می‌داند که فراخود به خود و در نتیجه به نهاد تحمیل کرده است. در حالی که فرانکل این را کافی نمی‌داند و تعارضات روانی را تنها دلیل روان نژندی نمی‌شمارد.

آدلر

آلفرد آدلر نیز روان‌نژندی را نتیجه محدودیت «من» در برابر حس مسئولیت بیان می‌کند. روان‌شناسی فردی آدلر از انگیزه «تلاش برای برتری» سخن می‌گوید. اما فرانکل انسان بودن را  «آگاه بودن» و «مسئول بودن» و در جست‌و‌جوی معنایی برای زندگی بودن می‌داند و در واقع دو مکتب فرویدی و آدلری را مکمل هم می‌شمارد.

اختلاف با رفتار درمانگران

فرانکل اعتقاد دارد چون رفتار درمانگران آدمی را مانند حیوانات و به صورت ماشین فیزیولوژی تحلیل می‌کنند اختیار و انتخاب را در انسان نادیده می‌گیرند اما در لوگوتراپی به بعد معنوی انسان اهمیت داده می‌شود.

روان‌شناسی ژرفا در برابر روان‌شناسی بلندا

روان‌شناسی ژرفا معتقد است که کلیدی برای گشودن ذهن ناهشیار دارد که از این رهگذر دانش احیا شده‌ی ذهن ناهشیار را به دست می‌آورد. دانشی که کاربردی وسیع در درک ادبیات، هنر، مذهب و فرهنگ دارد. اسکار پفیستر می‌نویسد:«کار مهمی که می‌توانیم انجام دهیم این است که بلندای معنوی ماهیت‌مان را که به همان قدرتمندی ژرفای غریزی است، بشناسیم». فرانکل تحت تاثیر پفیستر، روان‌شناسی بلندا را در 1938 به عنوان دربرگیرنده امیال و آرزوهای بالاتر آدمی مطرح کرد که بطور ویژه معناجویی انسان را علاوه بر لذت‌‌طلبی فرویدی و قدرت طلبی آدلری در خود جای می‌دهد. او می‌نویسد: «درست این است که بگوییم روان‌شناسی بلندا فقط مکملی ضروری برای روان‌شناسی ژرفا محسوب می‌شود تا یک جایگزین. تفاوت روان‌شناسی بلندا و ژرفا در این است که بطور اختصاصی بر پدیده‌های انسانی تمرکز می‌کند. در میان این پدیده‌ها میل انسان برای یافتن و تحقق یک معنا در زندگی یا میل او به یافتن موقعیت‌هایی در زندگی فردی که وی را با آن روبرو کند مد نظر ماست». او می‌گوید: «هرقدر معنا جامع‌تر و فراگیرتر باشد قابل فهم بودن آن کمتر است. معنای بی‌‏نهایت، لزوما خارج از فهم موجود محدود است. در این نقطه است که علم متوقف می‌شود و فرزانگی کار را شروع می‌کند. فرزانگی چیزی افزون از دانش است».

معنادرمانی و تحلیل وجودی

معنا‌درمانی یکی از مکاتب حوزه‌ روان‏‌درمانی است و برخی مولفان آن را تحت عنوان روانپزشکی  وجودی طبقه‌بندی کرده‌اند. او اصطلاح «تحلیل وجود» را در خلال دهه 1930، به کار برد. منظور از به کار بردن اصطلاح «تحلیل وجود» هشیار کردن معنای نهفته یا بعد معنوی درمانجو بود. ولی با انتشار آثار مولفان آمریکایی در مورد «تحلیل وجود» او دریافت که مولفان اصطلاح را با ترجمه‌ تحلیل وجودی به کار می‌برند. فرانکل برای رفع این ابهام و پرهیز از درهم آمیختگی، اصطلاح «معنا‌درمانی» را به کار گرفت و از استعمال اصطلاح‌های مشابه امتناع کرد.

معنادرمانی یک شاخه مجزا در مکتب روان‌درمانی وجودگرا- انسان‏گرا است. معنادرمانی به دلیل اینکه معنای وجود انسان را تحت عنوان جست‏‌وجوی انسان برای چیزی به نام معنا بررسی می‌کند از روان‌درمانگران وجودی چون رولومی و اروین یالوم جدا می‌شود. به‌عبارت دیگر چون فرانکل بر اهمیت بی‌قید‌و‌شرط معنای زندگی تاکید می‌کند با روان‌درمانی وجودی که «معنا» را تنها یکی از نگرانی‌های نهایی می‌داند متمایز می‌شود.

معنادرمانی

اصطلاح یونانی لوگوس به طور معمول به صورت لغت یا کلمه یا اراده خداوند در محافل مذهبی مطرح می‌شود. در مفهومی گسترده‌تر می‌توان آن را به عنوان «چیزی که می‌تواند دلیلی برای بودن باشد» تعبیر کرد. فرانکل ترجمه ساده معنا را برای لوگوس ترجیح می‌دهد. لوگوتراپی یا معنا‌درمانی در ساده‌ترین تعریف، آن‌گونه که فرانکل می‌نویسد عبارت است از، درمان از رهگذر معنا یا «شفابخشی از رهگذر معنا». اما از آن‌جا که بویژه تعریف اخیر بار مذهبی دارد می‌توان معنادرمانی را: «روان‌درمانی متمرکز بر معنا» تعریف کرد. معنا‌درمانی یک نظام فلسفی- روانشناختی می‌دانند که به بیماران کمک می‌کند تا به رغم سوگ یا ناامیدی بر از دست‌رفته‌ها تمرکز نکنند بلکه در جست‌و‌جوی معنا باشند چون انسان دارای اراده آزاد است.

فرانکل دو سطح معنا را مطرح می‌کند:

1. معنای حاضر یا لحظه

2. معنای نهایی یا فرامعنا

«معنای نهایی» موضوع شناخت عقلانی نیست بلکه موضوع تعهد وجودی است. این معنا در بالاترین بعد انسانی تجربه شده و در خلال نیایش، تماشای یک نمایش، گوش دادن به یک قطعه موسیقی و… حضور دارد. فرانکل در مورد استفاده از معنای نهایی در درمان هشدار می‌دهد که بر این اساس لازم نیست درمان‌جو حتما مذهبی باشد. هر فردی باید معنای خاص لحظه را کشف کند. بنابراین تنها کسانی معنای درست را می‌فهمند که خاص بودن آن را نسبت به لحظه درک کنند. او در این مورد می‌نویسد:«گذرا بودن وجود آدمی مسئول بودن یا جوهره وجود او را می‌سازد. اگر انسان فنا‌ناپذیر می‌بود تاخیر و تعلل او در هر چیزی قابل پذیرش بود و نیازی به انجام کارها و وظایف در لحظه حال وجود نداشت. تنها به‌خاطر فوریت و فشار گذرایی زندگی است که انسان مجبور می‌شود از زمان در حال گذر استفاده کند. در واقع، فقط جنبه‌های گذرای زندگی هستند که نیروهای بالقوه آدمی را تشکیل می‌دهند، او هرچه زودتر بتواند این نیروهای بالقوه را بالفعل کند زودتر خود را به یک واقعیت تبدیل کرده است و در نتیجه از نابودی و از شر گذشته خلاص می‌شود». شولای بر این باور است که معنا درمانی با چهار پیام به انسان‌ها، در جهت معنایابی کمک می‌کند:

  1. ما معنوی هستیم

قدرت مبارزه جویی روح انسان در اینجا فعال شده و بر موقعیت‌های جاری زندگی غلبه می‌کند تا تغییر مطلوبی که شفابخش و زندگی بخش است را ایجاد نماید. پیام معنادرمانی این است که ما معنوی هستیم، کافی است آنچه را در ما آرمیده فرا بخوانیم.

  1. ما منحصر به فردیم

همیشه موقعیت‌ها و فرصت‌هایی هست که یکتایی خود را تجربه کنیم. در روابط بین‌فردی، در خلاقیت و امثال آن. شاید تصویری که کشیده‌ایم شاهکار نباشد ولی بالاخره آن را ما کشیده‌ایم.

  1. ما خود‌استعلایی را تمرین می‌کنیم

از رهگذر متعالی کردن محدودیت‌های پیشین، تقلایی به سوی هدف ارزشمند و تعامل با سایر موجودهای انسانی را آغاز می‌کنیم و از این طریق معنای زندگی را تحقق می‌بخشیم.

  1. ما می‌توانیم نگرش خود را تغییر دهیم

هنگامی که با رنج بردن گریز‌ناپذیر مواجه می‌شویم و قادر به تغییر دادن موقعیت نیستیم. قادریم زاویه‌ی دید خود را تغییر دهیم. ما در اتخاذ موضع نسبت به موقعیت تغییر‌ناپذیر آزادیم. یعنی شجاعانه طرز تلقی و برخورد خود با موقعیت را بر موقعیت تحمیل می‌کنیم.

ویژگی معنادرمانی

می‌توان شش ویژگی را برای معنادرمانی برشمرد که آن را از سایر مکاتب روان‌درمانی به ویژه دو مکتب روان‌درمانی وین متمایز می‌کند:

  1. توجه به ناهشیاری معنوی

فرانکل مفهوم ناهشیاری را پذیرفت ولی اراده معطوف به معنا را اصلی اساسی‌تر از اراده معطوف به لذت و قدرت قرار داد.

  1. اهمیت دادن به مطالعه‌های همبستگی‌نگر

تقریبا در تمامی آثار اصلی خود از پژوهش‌های همبستگی‌نگر برای اعتبار نظریه‌اش استفاده کرده است.

  1. اهمیت فنون

معنا‌درمانگر می‌کوشد تا با به کار بستن فنون مختلف، درمان‌جو را به سوی قبول مسئولیت، تصمیم‌گیری و رفتن به آینده و وانهادن گذشته سوق دهد.

  1. اهمیت سطح و نما

انسان می‌تواند با انتخاب‌گری، از گذشته دردناک خود عبور کند و با قبول مسئولیت به نفع آینده عمل نماید. بنابراین، انگیزه‌های هشیار به اندازه انگیزه‌های ناهشیار ارزشمند هستند. ارزش سطح می‌تواند برانگیزاننده انسان باشد.

  1. جهت‏‌گزینی به سوی معنا

فرانکل بر این باور است که انسان باید پاسخگو باشد، باید به پرسشی که زندگی از او می‌کند، پاسخ بدهد و معنایی برای زندگی پیدا کند. در این معنا درمان اختصاصی فرانکل معنادرمانی عبارت است از: درمانی که از رهگذر معنایابی محقق می‌شود.

6 .خاستگاه معنادرمانی گستره‌ی زندگی است

معنادرمانی در نگاه اول تنها به صورت یک نظریه دیده می‌شود اما هنگامی که ژرف‌تر در آن اندیشه می‌شود فلسفه زندگی یک انسان (ویکتور فرانکل) است. معنادرمانی آنقدر با فلسفه زندگی فرانکل درهم آمیخته است که می‌توان گفت معنادرمانی، فرانکل و فرانکل، معنادرمانی است.

با مراجعه به صفحه نوبت‌دهی آنلاین و یا تماس با دفتر مرکز می‌توانید دراسرع‌وقت از حمایت درمانی متخصصان روان‌شناس انستیتو رفتار بهره‌مند شوید. با ما تماس بگیرید.
181
ارسال دیدگاه
توسط
تومان
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 1 دقیقه است