سبد خرید
0

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

  • تمام دسته ها
  • REBT
  • آزمون‌های روان‌شناختی
  • اختلالات روانی
  • ارتقا
  • ازدواج
  • استرس
  • افسردگی
  • توسعه فردی
  • خانواده درمانی
  • دانشنامه رفتار
  • درمانگران
  • دکتر سمانه امیری
  • دکتر منیره السادات حسینی
  • رشته‌های روانشناسی
  • رفتاردرمانی‌عقلانی‌هیجانی
  • روان پزشکی
  • روان درمانی فردی
  • روان سنجی
  • روانشناس خوب
  • روانشناسی خانواده
  • زندگی نامه
  • زوج درمانی
  • زوج و خانواده
  • سرگرمی
  • کسب و کار
  • کودک و نوجوان
  • کودکان و‌ نوجوانان
  • متخصص
  • مشکلات جنسی
  • مهارت های ارتباطی
  • نظریه

رابطه سالم بعد از طلاق

چطور بعد از طلاق بتوانیم وارد رابطه سالم شویم

چطور بعد از طلاق بتوانیم وارد رابطه سالم شویم؟

اگر می‏خواهید پس از طی‏ کردن مراحل بازسازی بعد از طلاق وارد یک رابطه جدید شوید، ابتدا باید یاد بگیرید که یک رابطه سالم چه ویژگی‏هایی دارد؟

به گفته ویرجینیا ساتیر، درمانگر خانواده، هفت مدل رابطه وجود دارد:

در رابطه وابسته، افراد به شدت به یکدیگر تکیه می‏کنند و برای بقا و زندگی کردن، وابستگی عجیبی به هم دارند. اگر یکی از دو نفر در این رابطه تغییر کند یا گامی برای پیشرفت بردارد، دیگری احساس می‏کند در معرض سقوط قرار گرفته است.تغییر در چنین رابطه‏ای جایی ندارد و یه محض عوض شدن هر چیز کوچکی، افراد گرفتار در رابطه، آسیب می‏یبینند.

در این رابطه، افراد گاهی احساس خفگی می‏کنند و گاهی حس می‏کنند در حال خفه کردن و در تنگنا قرار دادن طرف مقابل هستند. این رابطه بیشتر بین نوجوانان وجود دارد و امکان دارد بعد از مدتی دوطرف یکدیگر را آزادتر بگذارند.

رابطه خفه‏ کننده پراز ماجراهای دراماتیک است و هردو طرف مدام احساس ناراحتی، غرق شدن و خشم دارند. دلیل این حس خفگی و ناراحتی این است که شما به دنبال چیزی در شریکتان هستید که فقط خودتان می‏توانید آن را به خودتان بدهید.

در ارتباط ستایشگرانه، ما به طرف مقابل عشق می‏ورزیم، اما نه به دلیل آن چیزی که واقعا هست، بلکه به دلیل چیزی که در ذهن خودمان از او ساخته‏ایم. در این رابطه، فرد ستایشگر به جای شخص واقعی با یک تصویر خیالی ارتباط برقرار می‏کند. بدون شک، فاصله عاطفی در این ارتباط زیاد است و نزدیکی و صمیمیت برای دو طرف سخت می‏شود.

در یک رابطه ارباب و برده، یک نفر از آزار دیدن و دیگری از آزار دادن لذت می‏برد. در این نوع رابطه، شخص برده، قدرت و تحکم فرد دیگر را می‏پذیرد و این مسئله از نظر روانی به او آرامش می‏دهد و فرد دیگر نیز به عنوان ارباب بوده و به او دستور می‏دهد و از سلطه‏گری خود لذت می‏برد. شاید با خود فکر کنید اینکه یک‏طرف رابطه شخصیت قوی‏تری داشته باشد، الزاما چیز بدی نیست؛ اما این حالت زمانی مشکل ‏ساز می‏شود که یکی از دو طرف بخواهد از قدرتش سوءاستفاده کند. چنین رابطه‏ای معمولا به جنگ قدرت تبدیل می‏شود و صمیمیت و نزدیکی را ازبین می‎‏برد.

رابطه پشت‏به ‏پشت یا هم‏‌اتاقی زمانی اتفاق می‏افتد که دو طرف توافق کرده‏اند کنار هم زندگی کنند؛ اما در حقیقت هیچ ارتباطی بین آن‏ها وجود ندارد. آن‏ها به خانه می‏آیند، تلویزیون تماشا می‏کنند، غذا می‏خورند و بعد هریک به سراغ کار خود می‏روند و نسبت به هم ابراز محبت نمی‏کنند. اما حرکت روبه جلو و تغییر یکی، دیگری را هم درگیر می‏کند. معمولا قبل از آنکه افراد بطور رسمی از یکدیگر جدا شوند چنین رابطه ای ایجاد می‏شود. 

در رابطه قربانی، یکی از طرفین به حدی فداکار است که انگار به دیگری اجازه داده پاهایش را روی او بگذارد و از او به عنوان تکیه‌‏گاه برای بالا رفتن استفاده کند. او به شکل مبالغه‌‏آمیزی دوست دارد برای دیگری فداکاری کند. اما در این رابطه، اگر قربانی یا فداکار بخواهد از جا بلند شود، هر دونفر زمین می‏خورند و تعادلشان به هم می‏ریزد.

اما این فداکاری اغراق‏‌آمیز از روی محبت نیست، بلکه برای برانگیختن حس همدردی، عشق و تحسین طرف مقابل انجام می‏شود. شاید عجیب باشد، اما فداکار گاهی برای برانگیختن احساس گناه و عذاب وجدان طرف مقابل، تمایل به فداکاری و رنج‏کشیدن دارد. شما با خود فکر می‏کنید چگونه می‏شود از دست کسی که هرکاری را به خاطر من انجام می‏دهد عصبانی شوم؟ زندگی با یک قربانی دشوار است؛ چراکه اگر زمانی بخواهید نیازها یا خشم خود را ابراز کنید؛ احساس گناه مانع شما می‏شود. نقش فداکار در حقیقت، یک رفتار منفعلانه-پرخاشگرانه و یکی از نشانه‏‌های خودشیفتگی پنهان است.

شش نوع اول رابطه، همگی مدل‏های ناسالمی از ارتباط هستند. همه آن‏ها راه‏هایی هستند که در آن، افراد تلاش می‏کنند تا کمبود و نقص احساسی‏شان را با پیدا کردن یک نیمه دیگر جبران کنند. نتیجه این روابط، یک وابستگی بیمارگونه است.

اما رابطه سالم چیست و چگونه به آن برسیم؟

در یک رابطه سالم هر دو طرف کامل هستند. هرکدام می‏توانند زندگی مستقلی داشته باشند و درعین حال، از همراهی یکدیگر لذت ببرند و یک سفر مشترک را شروع کنند. در چنین حالتی دو نفر با اینکه خیلی صمیمی هستند، هرکدام شغل زندگی و دوستان خود را دارند و از همه مهمتر هرکدام یک فضای خصوصی برای رشد فردی نیز دارند. در این رابطه، هیچ یک از طرفین انتظار ندارد که دیگری نیازهایش را برآورده کند، آنها باهم بودن را از روی عشق انتخاب می‏کنند.

به احتمال زیاد، حالا دارید از خودتان می‏پرسید چطور می‏توان به این مدل رابطه سالم رسید؟

پیش نیاز یک رابطه سالم رابطه رو به رشد است. رابطه رو به رشد شبیه یک پل یا پیوند انتقالی بین رابطه سالم و رابطه ناسالم قبلی قرار دارد رابطه رو به رشد نه یک مثلث عشقی است و نه یک رابطه خارج از ازدواج و نه حتی یک رابطه عاشقانه!

هدف از این ارتباط کمک به بهبود و رشد است. از طریق این رابطه ما میتوانیم راههای جدید و سالمی را برای ارتباط با دیگران و دوست داشتن خودمان پیدا کنیم. ما در یک رابطه رو به رشد، مهارتهایی را یاد میگیریم که ممکن است برای انواع دیگر روابط در آینده مفید باشد. رابطه رو به رشد انواع متفاوتی دارد که رایج ترین شکل‏های آن رابطه درمانی و رابطه پرشور است.

رابطه درمانی نوعی دوستی و شکلی غیرعاشقانه از روابط رو به رشد است. این رابطه معمولاً از طریق دوستان قابل اعتماد یا اعضای خانواده شکل می‏گیرد. در این پیوند، افراد احساس امنیت و آرامش می‏کنند و می‏توانند افکار و احساسات خود را آزادانه و بدون نگرانی به اشتراک بگذارند. رابطه درمانی نه تنها به بهبود ما کمک می‏کند، بلکه می‏تواند روابط معمولی‏مان با دوستان و خانواده را نیز بهبود بخشد و به ما این امکان را بدهد که رشد کنیم و به بلوغ برسیم.

نوع دیگری از روابط رو به رشد رابطه پرشور است که پس از پایان رابطه عاشقانه قبلی رخ می‏دهد. این رابطه پر از اشتیاق و صداقت است و می‏تواند بسیار رمانتیک باشد. البته یک رابطه پرشور ممکن است مشکلاتی هم داشته باشد؛ برای مثال ممکن است فکر کنیم این شخص واقعاً خاص و یگانه است و دیگر هرگز چنین فرد شگفت انگیزی را ملاقات نخواهیم کرد.

این باور باعث می‏شود ما خیلی محکم به این رابطه بچسبیم و هر شریک دیگری برایمان کسل کننده و غیر هیجان انگیز به نظر برسد. اما باید بدانیم که احساس هیجانی که تجربه می‏کنیم درواقع به خاطر طرف مقابل نیست بلکه به دلیل روند رشد خودمان است.

در این مرحله باید مراقب باشید!

هرگز تلاش نکنید که یک رابطه پرشور را به زور به یک رابطه عاشقانه رسمی تبدیل کنید. دوران نقاهت بعد از طلاق زمان فکر کردن به آینده نیست، شما در این مرحله باید بیشتر از هر چیزی به بهبود و رشد خودتان تمرکز کنید. در واقع، آنچه در روابط رو به رشد اهمیت دارد زمان حال است. روابط رو به رشد به ما اجازه می‏دهند خودمان را پیدا کنیم و ظرفیت خود را برای دوست داشتن خود و دیگران توسعه دهیم.

اگر بیش از حد روی آینده رابطه تمرکز کنیم، پتانسیل بهبود و رشد را از دست می‏دهیم و ممکن است یک جدایی دردناک دیگر را تجربه کنیم بنابراین در یک رابطه پرشور، هر دو طرف باید منتظر بمانند تا از جراحات طلاق رهایی یابند و به اندازه کافی بالغ شوند تا مسئولیت احساسات خود را بر عهده بگیرند.

البته این یک روند دائمی نیست. پس از دوره بهبود و رشد اگر رابطه شما به یک رابطه عاشقانه طولانی مدت تبدیل شده باشد، می‏توانید خوشحال باشید؛ زیرا چنین عاشقانه‏هایی بالغ تر و پایدارتر هستند. اما حتی اگر این طور نباشد اگر نتوانید یک رابطه رو به رشد پیدا کنید و حتی اگر تنها بمانید نباید نگران شوید. مجرد بودن چیز بدی نیست. پس از بهبودی و رشد، شما می‏توانید تنهایی را راحتتر بپذیرید. اینجا نقطه‏ای است که ما قوی‏تر شده‏ایم و می‏توانیم لذت مجرد بودن را ببینیم.

برخی از افراد تازه مجرد یاد می‏گیرند که دائماً دور شخص دیگری نچرخند و علایق جدیدی مانند ساز زدن، نقاشی کردن یا رانندگی کردن را تجربه کنند. برخی دیگر زمان و انرژی بیشتری برای گذراندن با فرزندان خود پیدا می‏کنند. مهمتر از همه مجرد بودن به ما این امکان را می‏دهد که یاد بگیریم چگونه به تنهایی کامل باشیم. به جای اینکه مدام برای کامل شدن به نیمه دیگری احتیاج داشته باشیم. مجردی پس از طلاق و یک کندوکاو عمیق درونی به ما کمک می‏کند تا یک شخصیت کامل و مستقل بسازیم. شخصیتی که می‏تواند روابط عاشقانه بالغ و پایدارتری را تجربه کند.

افراد کامل و مستقل خود را دوست دارند و می‏توانند نیازهای خود را برآورده کنند و کاری را که دوست دارند انجام دهند. این ربطی به خودخواهی یا خودمحوری ندارد. کسانی که خود را دوست ندارند، هرگز نمی‏توانند واقعاً دیگران را دوست داشته باشند. روابط این افراد همیشه کسل کننده و درنهایت، نافرجام است.

به یاد داشته باشید که عشق واقعی مانند آتشی است که در قلب ما شعله ور می‏شود و عزیزان ما و همچنین خودمان را گرم می‏کند. اکنون به آخرین و مهمترین سؤال رسیده‏ایم:

چگونه خودمان را دوست داشته باشیم؟

یک روش جالب برای تمرین دوست داشتن که به احتمال زیاد به شما کمک می‏کند. همین حالا یک کاغذ و قلم بردارید و پنج صفتی که فکر می‏کنید بیشترین نزدیکی را با شما دارند بنویسید. قبل از همه صفت‏های مثبت، یک علامت مثبت و بعد از همه صفت‌های منفی یک علامت منفی بگذارید.

حالا سعی کنید برای هر صفت منفی، یک واژه هم معنی پیدا کنید که بار منفی کمتری دارد مثلاً اگر فکر می‏کنید زورگو هستید می‏توانید به جای آن از واژه مقتدر استفاده کنید. اگر فکر می‏کنید شخص بی‏مسئولیتی هستید میتوانید آن را با واژه یا جمله‏ای شبیه این عوض کنید: من آدم راحتی هستم که زیاد سخت نمی‏گیرم. در این مرحله خیلی مهم نیست که این صفت واقعاً ویژگی مخرّبی هست یا نه. سعی کنید بار منفی و منزجرکننده آن را کم کنید.

دوست داشتن خود به معنای پذیرفتن بی قیدوشرط خودتان با وجود تمام عیب‏‌هاست؛ زیرا هیچ‏کس کامل نیست. اگر بتوانیم یاد بگیریم چیزهایی را که در خودمان دوست نداریم بپذیریم، احساس بهتری نسبت به خود پیدا می‏کنیم. علاوه بر این، زمانی که یاد گرفتیم خودمان را همانگونه که هستیم بپذیریم می‏توانیم آن چیزی باشیم که واقعاً می‏خواهیم. برعکس، اگر از صفت‏های منفی خود فرار کنیم یا بخش‏های خاصی از خودمان را نادیده بگیریم، تغییر کردن به خصوص در آن ویژگی‏ها سخت‏تر از قبل می‏شود.

زمانی که می‏دانیم یک ذهن دیگر تفکرات ما را می‏شنود و درمی‏یابد، افکارمان از نو منسجم می‏شود. به عبارتی، همه ما نیازمند کسانی هستیم که بتوانند افکار مغشوش و آشفته ما را بشنوند و بدین ترتیب، به آرام‏تر و متمرکز شدن ذهن ما کمک کنند. پیشنهاد می‏کنیم از مشاوران و درمانگران REBT انستیتورفتار کمک بگیرید تا هم‏زمان که افکار جدید و نیازموده‏ای  به ذهن ما تزریق می‏شود، بدانیم خود ما در مورد موضوعات مختلف چه فکری می‏کنیم و به درک واضح‏تری از افکار خود می‏رسیم.

منابع:

کفایت سلمانیان، سعید ایثاری، زینب عامری(1399)جدایی خاموش، انتشارات متخصصان.

محمود دژکام(1394)مشاوره ازدواج، انتشارات نسل نواندیش.

رابرت جی استرنبرگ(1400)،کتاب قصه عشق(نظریه‌ای جدید در روابط)، ترجمه: مژگان جمالی، انتشارات کتیبه پارسی.

181
دیدگاه کاربران
  • Maha 11 آبان 1402 / 12:31 ق.ظ

    من بعد از چند ماه ارتباط با خانم دکتر سلیمی از نظر ارزشمندی و خود دوستی خیلی پیشرفت کردم. از موقعی که خودم رو دوست دارم و احترام میزارم به خودم،برخورد اطرافیانم با من تغییر کرده. شاید ارزشمند ترین چیزی که الان دارم همین احساس کافی بودن و ارزشمندیه. خانم دکتر سلیمی عزیز خیلی خیلی از شما ممنونم، جهت زندگی من با شما تغییر کرد💛

ارسال دیدگاه
توسط
تومان
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 1 دقیقه است