براساس کتاب الفبای رواندرمانی نظریه خودتحلیلی روانرنجوران، قربانی تحلیل آسیبزای خود از مسائل و افراد هستند. در حقیقت این افراد دنیای خود را با طرز فکرهایی غیرمنطقی، غیرواقعبینانه، تعصبآمیز و سوگیرانه، که الزاماً بر اساس شواهد و حقایق نیستند، تحلیل میکنند. این افراد برخلاف افراد منطقی، با تحلیل درست به مسائل پیرامون خود نگاه نمیکنند. افراد منطقی اول شواهد و مدارکی براساس حقایق و واقعیتها جمعآوری میکنند و سپس براساس آن دست به یک تحلیل بدون قضاوت، سوگیری و دور از بزرگنمایی یا کوچکنمایی و بر اساس اصولی منطقی و درست میزنند و سپس نتیجهگیری میکنند؛ اما روانرنجورها اول نتیجهگیری میکنند و سپس دنبال اثبات آن برمیآیند. از آنجایی که هدف، اثبات یک نتیجه از قبل بهدست آمده است، بنابراین صرفاً به دنبال اطلاعاتی خواهند بود که از طریق آن به مقصد دلخواه برسند و در این حال، از هر نوع اطلاعاتی خواه منطقی یا غیرمنطقی، منصفانه یا غیرمنصفانه خواهند بود.